89/5/5
3:41 ص
متن حکایت
کشتی جنگی مأموریت یافته بود برای آموزش نظامی به مدت چند روز در هوایی طوفانی مانور بدهد. هوای مهآلود سبب شده بود که کارکنان کشتی دید کمی داشته باشند. در نتیجه ناخدا در پل فرماندهی عرشه ایستاده بود تا همه فعالیتها را زیر نظر داشته باشد.
پاسی از شب نگذشته بود که دیدهبان روی پی فرمانده گزارش داد: نوری در سمت راست کشتی به چشم میخورد.
ناخدا فریاد زد: آیا آن نور ثابت است یا به طرف عقب حرکت میکند؟
دیدهبان جواب داد: ثابت است؛ و مفهوم این بود که در مسیری هستیم که به هم تصادم خواهیم کرد.
ناخدا به مأمور ارسال علائم گفت: به آن کشتی علامت بده که رو در روی هم هستیم، توصیه میکنم 20 درجه تغییر مسیر بدهید.
جواب علامت این بود: شما باید 20 درجه تغییر مسیر بدهید.
ناخدا گفت: علامت بده که من ناخدا هستم و آنها باید 20 درجه تغییر مسیر بدهند.
پاسخ آمد: بهتر است شما 20 درجه تغییر مسیر بدهید.
در این هنگام که ناخدا به خشم آمده بود ، گفت: علامت بده که از یک کشتی جنگی علامت فرستاده میشود 20 درجه تغییر مسیر بدهید.
پاسخ آمد: من فانوس دریایی هستم.
آنگاه کشتی تغییر مسیر داد.
شرح حکایت
ارزش های محوری سازمان (core value) فانوس دریاییاند. تکان نمیخورند. نباید و نمیتوان آنها را شکست. با کوشش برای شکستن آنها،خود را میشکنیم. اما میتوانیم آنها را بیاموزیم و به کار بندیم. در هرسازمان سرشار از شور و اشتیاق،رئیس واقعی ارزش ها هستند. ارزش ها رفتار مدیران را هدایت میکنند، نه اینکه مدیریت، دیگران را هدایت کند. در این جایگاه، مدیر در نقش رهبر عمل خواهد کرد نه صرفاً یک ناظم. ارزش، تنها یک ابزار مدیریتی نیست بلکه روشی از زندگی کردن است.